حاج ماشاءا... كازروني :

در دوران بيست ساله حكومت رضاشاه گرچه به ظاهر ارتش انگليس حضور فيزيكي در بوشهر و جنوب ايران نداشت ليكن با سازماندهي ارتش ايران و نصب فرماندهان دست نشانده ايراني و اعزام مستشاران نظامي عملا نيروهاي مسلح در اختيار آن ها قرار داشت. در درون نيروهاي مسلح ركن 2 و پليس مختاري را براي شناسايي و سركوب مخالفين به وجود آورد و در سر تا سر ايران استبدادي كم نظير را حاكم كردند. اركان حكومت از شاه در راس هرم قدرت و نخست وزيران، وزيران، نمايندگان تحميلي مجلس شوراي ملي، واليان، فرمانداران، خوانين، كدخدايان همگي به يك نحوي دست نشانده استعمار بودند البته ضرورتي نداشت كه انگليس براي نصب آن ها خود وارد عمل شود بلكه اين سلطه تقسيم بندي شده بود مثلا فارس را به خانواده قوام الملك و بوشهر را به خانواده ي بوشهري شوهر اشرف و علي دشتي و خراسان و سيستان و بلوچستان را به خانواده علم و استان ها و شهرهاي ديگر را هم به ساير درباريان داده بودند و سفارت خانه انگليس و سازمان جاسوسي آن ها بر تمامي اعمال آن ها نظارت داشتند. با آغاز جنگ جهاني دوم و به قدرت رسيدن هيتلر، ارتش نازي بر اساس تئوري نازيسم نبردي بزرگ را عليه دو اردوگاه كاپيتاليسم و كمونيسم آغاز كرد؛ نائره جنگ سراسر اروپا ـ شرق آسيا و شمال آفريقا را دربرگرفت، شهرها و كشورهاي اروپايي يكي بعد از ديگري سقوط و انگلستان به عنوان مظهر كاپيتاليسم و قدرت نظامي بدون رقيب در سراسر جهان و شوروي سمبل سوسياليسم در مقابل ارتش آلمان نازي مستاصل شده بودند. 


map


آمريكاي تازه نفس از دايره جنگ خارج بود. متحدين هيتلر، ايتاليا و ژاپن؛ قدرتمندانه در غرب اروپا و شرق آسيا و شمال آفريقا به پيش مي رفتند و در غرب آسيا تركيه نوين به رهبري كمال آتاتورك دست اتحاد با آلمان داده و دوستش رضا شاه هم وسوسه می شدکه به آلمان ها چراغ سبز بدهد و شوروي در محاصره كامل دولت هاي محور قرار گرفته و تنها اميد كمك رساني از طريق ايران را داشتند. استالين، چرچيل، روزولت، روساي كشورهاي شوروي، انگلستان و آمريكا در تهران ملاقات و بدون اجازه از رضاشاه و فروغي نخست وزير ايران تصميم به تقسيم ايران و اتحادي به نام دولت هاي متفق را مي ريزند. در اولين مرحله انگلستان به رضاشاه اعلام مي كند چمدان سفر را بربندد و عازم جزيره موريس آفريقاي جنوبي شود و در مرحله بعد ارتش هاي روس از شمال و انگلستان از جنوب و آمريكا از غرب بدون مقاومت وارد ايران مي شوند. در خرمشهر مركز نيروي دريايي ايران دو سه ساعتي شهيد بايندر، فرمانده نيروي دريايي مقاومت كرده و سپس به شهادت مي رسد و در بوشهر، انگلستان بدون كمترين مانعي وارد و معبر بوشهر ـ برازجان ـ كازرون ـ شيراز ـ اصفهان ـ تهران ـ آستارا، به عنوان راه تدارك رساني به جبهه شرق هموار مي گردد. انگلستان در طول بيست سال ديكتاتوري رضاشاه تمامي معاندين و مخالفين كه مي توانستند جلو تجاوزش را به بوشهر و فارس و ايران سد كند از سر راه برداشته و خائنين و وطن فروشان و در راس همه آن ها محمدرضا شاه و دولت دست نشانده دربست در اختيار مهاجمين قرار گرفتند و تهران مركز ايران جولانگاه سربازان روسي و انگليسي و آمريكايي شد و آزادانه به جاي حكومت ايران تصميم مي گرفتند و هر جا اثري از مامورين آلماني اعم از ديپلمات، تاجر، بازرگان و جاسوس بود دستگير مي كردند و از طرفي بيماري، قحطي و بلا و مصيبت سر تا سر ايران را در برگرفته بود و ايران بي طرف بزرگترين ضربه را از حضور متجاوزين خورده و سران رژيم پهلوي خوشحال بودند كه بيگانگان از ايران به عنوان پل پيروزي ياد مي كنند.


ادامه دارد... (قسمتهای بعدی را در همین سایت بخوانید)